محل تبلیغات شما
و باز هم من. زاهد. زنده. زخمی. زجری. 
نمی دانم چرا و چگونه بازهم قلم انگشتانم را فراخوانده و محکوم به نوشتنم 
نوشتن انچه که نباید.

اری. 
البته قلم شکوه کنان ناله ها کرد. 
از لاغری انگشتانم و از سردی نفسم. 
بگذریم.
قلم قانون قلب را خوب می دونست.
تعداد ضربان انگشت بی روح.
من خودم را بارها اگهی کردم که گمشده.
منتها تنها یک نفر از من امار داشت.
و اون همون تپش های انتهایی بود.
یک دوست.
نه در عالم واقعیت
کــــــــاش.
دستم توان تایپ نداره ادامه بــــــعد.

سرگزشت من شعری برای طرفداران قدیمی من منه قدیم زاهد قنبری رومشکان

مرگ من و خوشبختی تو!

زاهد دیوانه آخر تسلیم روزگار گشت....

قلم ,انگشتانم ,یک ,بازهم ,زنده ,نفر ,نفر از ,از من ,یک نفر ,تنها یک ,منتها تنها

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

tevicati tooitertutheas دشت فاریاب/ خبری،سیاسی، اجتماعی، عاشقانه، تفریحی ردلاین کالا سایت تخفیف و کد تخفیف catacentde پلن مثبـت خبر فوری ساوه |اخبار ساوه طب سنتی ابن سینا و مزاج شناسی، درمان ناباروری، مادر ، کودک، شیردهی، ،اخلاط 4گانه، بررسی سلامت و درمان آنها و قلب، کبد و کلیه پاك ترین احساس من تو هستی بهترین هایم رابه تو می بخشم بدون توقع بدون چشمداشت retivertmi