محل تبلیغات شما
ای غریب آب غریبی ز تو بربود شباب



وز غم غربت از سرت بپرید غراب

گرد غربت نشود شسته ز دیدار غریب

گرچه هر روز سر و روی بشوید به گلاب

هر درختی که ز جایش به دگر جای برند

بشود زو همه آن رونق و آن زینت و آب

گرچه در شهر کسان گلشن و کاشانه کنی

خانهٔ خویش به ار چند خراب است و یباب

مرد را بوی بهشت آید از خانهٔ خویش

مثل است این مثلی روشن بی پیچش و تاب

آب چاهیت بسی خوشتر در خانهٔ خویش

زانکه در شهر کسان گرم گهان پست و جلاب

این جهان، ای پسر، اکنون به مثل خانهٔ توست

زانت می‌ناید خوش رفت ازینجا به شتاب

به غریبیت همی خواند از این خانه خدای

آنکه بسرشت چنین شخص تو را از آب و تراب

آن مقدر که برانده‌است چنین بر سرما

قوت و خواب و خور و سستی و پیری و شباب

وعده کرده‌است بدان شهر غریبیت بسی

جاه و نعمت که چنان خلق ندیده‌است به خواب 

ناصرخسرو

سرگزشت من شعری برای طرفداران قدیمی من منه قدیم زاهد قنبری رومشکان

مرگ من و خوشبختی تو!

زاهد دیوانه آخر تسلیم روزگار گشت....

غربت ,شهر ,ز ,خانهٔ ,چنین ,غریبیت ,در شهر ,شهر کسان ,این خانه ,خانه خدایآنکه ,از این

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

هـــــــــــفـــــــــــــتـــــــــــــــــ درز icnoetrafmen تبلیغات تابلو bravgalitu سفارش تی شرت محرم ارزان فروشگاه اینترنتی جنس خوب شعبه چهارم فروشگاه نیوشاپ ( مرکز دی وی دی ارزان و توضیع کننده در ایران .. ) ئامانج داستان و شعر ̯ دهکده ی من ̯